قسمت سوم ماهان کیه
سریع رفتم بیمارستان. دیدمش توی حیاط.
رکسی :پس من چی مگه من با تو نیومدم
عه خیل خوب رکسی هم باهام بود رفتیم دیدم تو حیاط بیمارستان نشسته.مرخصش کردیم .یه چسب زخمم دادیم بهش.با ماشین
اومدیم خونه.مامان وبابا هم اومدند دیگه بدبختا اونا نمی دنستند ماهان توی حیاطه.رفتیم خونه.منو رکسی رفتیم تو اتاق من .
دیگه شب بود موقع خواب.توی خواب همون مرده رو دیدم که توی بیمارستان دیدم.
داشتیم قدم میزدم.که یهو از پشت دهنمو گرفت وانداختم توی ماشین.خواستم فرار کنم .که چاقو شو دراورد سریع کرد تو شکمم.
که با جیغ بیدارشدم.رکسی که کنارم بو دبهم گفت چی شده.
من :هیچی بخواب
ادامه مطلب برو
گرفت خوابید منم از تخت اومدم پایین .رفتم تو پزیرایی دیدم چراغ حموم روشنه.یعنی کی تو حمومه.نصفه شبی.زدم به در حموم.
_ کیه
_ ماهان تویی
ماهان _ نه پس تویی
من _چکار می کنی
ماهی : به خدا کاربدی نمی کنم
من : خفه بابا حموم می کنی ؟
ماهی :نه دوش میگیرم
من :چه فرقی داشت
من :فرقش اینه که ..................
من :خیل خوب نمی خواد بگی من رفتم اب بخورم
ماهی :برو
رفتم اشپزخونه یه لیوان اب برداشتم.وبعدش رفتم تو اتاقم تو رخت خواب.
صبح وقتی بیدارشدم .رکسی هم بیدار کردم .سریع صورتمون رو شستیم رفتیم اشپز خونه دیدم ماهان دارهصبحونه می خوره.
من :سلام
ماهی :سلام
رکسی :سلام
ماهی :سرت تو کلام
من : عه زشته
رکسی : نه اشکال نداره
ماهی : زشت عمته
تلفن خونه زنگ خورد.
من : یعنی کیه
ماهی :عمته
من :بی مزه .
رفتم تلفنو برداشتم .دیدم ماهی داره نگام می کنه .گوشی رو برداشتم .
من : الو
_ الو عمه جان خوبی
_ عه عمه شمایی ( از دست تو ماهان ) خوبم مرسی شما خوبین ؟ چه خبر
_ منم خوبم مرسی .امروز با سیاوش و شوهرم میایم خونتون برای امر خیر
من :امر خیر ؟
ماهی : خواستگاریه ؟
رکسی : وا
من :یه دقه ساکت شین
عمه : با من بودین
من : نه عمه بیاین خوش اومدین
عمه : پس فعلا......................
[ بازدید : 511 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]