قسمت هفت ماهان کیه
چند دقیقه بعد رفتیم سر میز شام نشستیم .مامانم غذا رو اورد.همه نشستیم غذارو خوردیم در سکوت .یهو متوجه شدم ماهان نیستش.یعنی کجا است.
زینگ زینگ صدای تلفن خونه است .بابا م خواست بلند شود که من گفتم :خودم بر می دارم
رفتم سمت تلفن و گوشی رو برداشتم و گفتم :الو بفرمایید
_ الو سلام
_ سلام شما؟
-من سامانم
_ چی تویی چی می خوای؟
_ اگه کارایی که ازت می خوام انجام ندی جون ماهان به خطر میفته.
من: چی ماهان؟نه نمی خوام اون چیزیش بشه . نه انجام میدم
صدامو یواش کرده بودم کسی نشنوه.ای وای اگه بلایی سر ماهان بیاد اون وقت چکار کنم.
سامان:پس امروز تو حیاط دانشگاه می بینمت.
من :صیر کن نه قطع نکن .اه
قطع کرد .گوشی رو گذاشتم .توی فکر بودم و رفتم سر میز .مامانم گفت:کی بود؟
من:مزاحم بود
دایی:اگه مزاحمه شمارشو بده به پسرم تا تکلیفشو روشن کنه .اخه پسرم پلیس فتا است
من:نه دیگه مزاحم نمیشه.
همه از سر میز بلند شدیم و رفتیم .روی مبل نشستیم .که یهو ماهان اومد تو.برگشت سمت من و گفت :خواهر گرام یه لحضه بیا
من :چیزی شده ؟
ماهان :یه لحضه بیا
رفتم دنبالش .که بهم گفت :تو چیزی رو پنهون می می کنی
من:نه
ماهان یه برگه رو از جیبش در اورد.بهم گفت :پس این چیه؟
من :وای خدا این ....اییی
ماهان :سامان کیههه هان
من:نمی دونم ..
ماهان :دروغ نگو
دادزد دوباره :راستشو بگو
من :نمی دونم کیه حرف های عجیب میزنه
ماهان صداشو اورد پایین و گفت :مزاحمه
من :اره
برگشتم دیدم همه دور تادورمون جمع شدن ابروم رفت.
حسین : مزاحمه ؟غلط کرده
ماهان تو اوج عصبانیت گفت:باز میمون حرف زد
من:خخخخخ
ماهان برگشت بهم گفت :درد
ساکت شدم
[ بازدید : 529 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]