ادامه ماهان کیه
ماها ن دوباره برگشت طرفم و دستمو گرفت برد تو اتاقم ودرو بست.خواست کل قضیه رو براش بگم .منم گفتم و اون هردفعه عصبانی تر می سد.
اخر ش بلند شد که بره بیرون و لی یه دفعه برگشت نگام کردو گفت:کلید
من:چی
رفت سمت کشو میز توالتم و کلید رو برداشت گذاشت تو جیبش .تبلتم برداشت روی میزم بود و بعد لبتابم هم را برداشت .اینارو برد و درو قفل کرد.
من همین طور داشتم فکر می کردم چکار کنم که برگشت و گفت :گوشیت
من:نه ماهی تروخدا
ماهان :خفه شو گوشیت
گوشیمو از جیبم دراوردم بش دادم
ادامشو می خوای برام طرفدار جمع کن زود
[ بازدید : 532 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]