قسمت بیستو پنج
بعد رسیدم .خونه پریدم رفتم تو اتاقم .موهامو شونه کردم .وبعد گیسش کردم .و کلاهمو پوشیدم .یه سویشرت هم توی مانتوم پوشیدم.
از اتاق در امدم به جیم گفتم .من میرم توی دستشویی توی حیاط .اخه اون جا اب بهتره.رفتم توی حیاط.می دونستم .حیاط تنها جاییکه دوربین نداره.
رفتم دست شویی می دونستم جیم دنبالمه داد زدم اب قطع شد.گفت الان میرم نگاه می کنم .منم سریع از دستشویی درا ومدم .
رفتم طرف در درحیاط رو باز کردم .الفرار .توی راه یه لحضه دلم گرفت اخه من توی این شهر کسی رو نمیشناسم زبون کسی رو هم
بلد نیستم.
همین جوری راه می رفتم تا اخر تشنه ام شد .رفتم داخل مغازه گفتم :اب دارید
گفت :what?
یادم اومد اینا فارسی بلد نیستند گفتم : ایم وانت واتر
گفت :یس
یه لیوان اب بهم داد .دید همشو خوردم .از یخچال یه اب معدنی برام درا ورد وبهم داد یه چیزی گفت که نمی دونم چی بود ولی می دونم معنیش
این بود اب برای خودته .خوشحال شدم در اومدم بیرون.همین طور داشتم برای خودم راه می رفتم .دیدم من که هیجا رو بلد نیستم چه جوری فرار کنم.
برای همین راهو بلد بودم پیاده برگشتم.در زدم .دیدم جیم وا کرد و گفت : اقا خیلی از دستتون ناراحته
من رفتم تو دیدم سامان عصبانی داره با تلفن حرف میزنه .منو که دید انکار شکاری شده باشه از دستم.
اومد طرفم دیدم پشاش قرمز شده .دستمو گرفت دنبال خودش کشوند.بردم تو اتاقش .
درو قفل کرد .من رفتم سمت دیوار .اونم یه گلدون تو اتاقش ورداشت زمین شکست .بعدم یه پیزی از روی میز ورداشت اتداخت طرف اینه اتاقش اونم شکست.
بعدش کمر بندشو درا ورد طرفم خواست منو بزنه .یهو در اتاق باز شد یه مردی اومد تو و سامانو هل داد طرف دیوار و گفت : ستایش خودتی
من : هم تو تو کی هستی
سامان : این مردک چه جوری فرار کرد ؟
مرده : اقا سامان مثل این که یادت رفته من سامیارم سامیار مجلی زاده .
من : سامیار ؟ ..........................سامیار داداش واقعیم تویی
سامیار : اره البته اگه اسممو بشه گذاشت برادر اخه من احمق چه برادری در حقت کردم.
سامان : تو که دیروز رفتی که گم و گور بشی
سامیار : فهمیدم کلاغ می پرونی که دون هاتو قایم کنی
سامان :کلاغ وقتی مترسکو می بینه فرار می کنه اما توی بیشهور از هیچی نمی ترسی
من :میشه یکی بگه مگه سامیار نمرده بود
سامیار نگام کردو گفت :بگو خدا نکنه یه دور از جو نی
جیم :قربان چکارکنم
سامان : برو گم شو
جیم : چشم
.........................................................................
[ بازدید : 700 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]