قسمت بیست رمان من خودم نیستم
پدر نگاهی به مدیر کرد و گفت : اون بچه هر کی که هست باید اونم تنبیه بشه .چون اون هم مرتکب خطا شده.
اقای سونگ که شکه شده بود گفت :ولی اقای ایم ما نمی تونیم اون رو تنبیه کنیم.
پدر عصبانی دستش رو کوبوند رو میز و گفت : چراااا؟
اقای سونگ ترسیده گفت : اخه اون .اون یه هنرمنده.
پدر که هموز عصبانیش فروکش نکرده بود گفت :هنرمنده که هنرمنده ..... چییییی ؟ هنر منده ؟
خب اینجور که فقط پای من گیر بود.یه تنبیه توپ برای من .اول جین تنبیهم کرد ،بعد یه ان و دارودستش و حالا تنبیه اقای مدیر .کی میدونه تنبیه بدی مال کیه ؟تنبیه اقای ایم.
اقای سونگ : من که میگم باید این قضیه خیلی اروم حل بشه .من ترتیبی میدم که مین یونگی به سطح خودش تنبیه بشه ولی دخترتون تنبیهش سرجاشه.
پدر که خودش هم بدش نمی اومد یه تنبیه درست حسابی من را بکنه گفت : اگه شما ببخشینش من خودم تو خونه یه درس حسابی بهش میدم ....
اقای سونگ پرید وسط حرف پدرم و گفت : میانه اقای مدیر هیچ راهی نیست باید تنبیه انضباطی انجام بشه .دوهفته تمیز کاری و از کلاس اخراج تا همین دو هفته .شب هم باید با مستخدمین تو خوابگاه بخوابه.
پدر عصبانی بلندشد طوری که احساس کردم مویرگ های پاش گرفت.
پدر: برا من داشتن دختری مثل تو مایه آبروریزیه.ابروریزی.
سرمو انداختم پایین .پدر رفت بیرون و منم احترام گزاشتم و شریع پشت پدرم بیرون رفتم.توی حیاط بودیم که ایستاد منم که پشت سرش راه میرفتم ایستادم .برگشت و نگاهم کرد .
تا به خودم بیام نوازش پدرم روی صورتم را احساس کردم.میدونستم تا پنج دقیقه جای انگشت هایش مهمان صورتم خواهم بود.
به سمت کلاس میرفتم که لنا رو سر راه دیدم . از کنارش که رد شدم یه تنه بهش زدم .کیفمو از رو صندلی برداشتم و به سمت خوابگاه مستخدمین رفتم . دو زن رو تخت های خوابگاه دراز کشیده بودند .یکیشون سریع از جاش پا شد و اومد سمتم .
زن:تو دانش اموزی .اینجا چیکار می کنی ؟
اروم جواب دادم :دستور کمیته انضباتیه باید دو هفته اینجا بمونم و کار کنم.
نیشخندی زد و رفت از گوشه ای یه طی و خاک انداز بهم و داد و گفت : از دستشویی شروع کن.
کیفمو گزاشتم داخل و حرکت کردن به سوی بدبختی.اول توالت دخترا رو شروع کردم تمیز کردن .حالم بهم میخورد ولی مجبور بودم.دوتا دختر وارد دستشویی شدن و وقتی نگام کردن در گوش هم طوری که بشنوم پچ پچ کردن :حدس می زنم چون شهریه مدرسه رو نداره اینجا کار می کنه .
دومی گفت : سروضعشم شبیه گدا ها است
عصبی شدم و گفتم :یاااا شما حق ندارید این حرف ها رو بزنید.من همه حرفاتونو شنیدم .
اولی گفت :خب شنیده باشی این یه حقیقته .
دومی :تو فقط یه مستخدمی .پس فقط کارتو بکن
یکیشون رفت سراغ سطل اشغالی و وارونش کرد تا همه اشغالا بریزه زمین .
دستام رو از بس مشت کرده بودم و فشردم که قرمز شده بود.
سریع حمله بردم سمتشون . یکیشونووهل دادم سمت دیوار .اون یکی شروع کرد موهامو کشیدن.بگشتم تا دستشو گاز بگیرم .اون یکی لقد زد .
اولی : دختره چشم سفید
دومی : وحشی
من : الان حالیتون می کنم کی وحشیه.
همون موقع صدای سوت ناظم که اومد همدیگه رو ول کردیم و کنار هم وایسادیم وسرمو انداختیم پایین .
ناظم : به به چه دانش آموزایی .این گون و تانا دفتر . و تو نانا بعد این که این وضع رو تمیز کردی بیا دفتر .
سه تا شون رفتن بیرون .منم لعنتی گفتم و شروع کردم تمیز کردن آشغالا.بدبختی را با گوشت و خونم حس می کردم .بعد تمیز کردن به سمت دفتر رفتم .
دفتر اقای سونگ
اقای سونگ کلافه قدم میزد و اخر سر برگشت ووداد : این چه کاریه که تو انجام میدیی هاننن ؟تو اون لحضه یه دانش آموز نبودی .فقط یه مستخدم بودی .حق اعتراض نداشتی .هر چی هم گفتن تو بایدساکت میبودی .مثل بقیه مستخدم ها.
عصبانی گفتم : ولی این درست نیست .
اقای سونگ نشست رو مبل و گفت :چه درست چه غلط همینه.مادر تانا داره میاد اینجا .وقتی دیدیش جلوش زانو بزن و طلب بخشش کن.وگرنه یک ماه از مدرسه اخراج میشی.
با تعجب گفتم : چیییی نه عمرا.
همین باعث شده یک ماه از مدرسه اخراج بشم .مادرم رو ناراحت و برادرم و عصبی و پدرم رو کلافه کرده بودم .یه تنه چقدر کار کرده بودم .پدر به مادرم گفت جای من رو تو بالکن بندازه .این تنبیه من بود تا یک ماه توی خونه .پدر فکر می کرد اینجوری بزرگ میشم و دیگه اشتباه نمی کنم .ولی اشتباه بزرگتری انجام می دم .
توی بالکن روی دشک خواب بودم و ستاره ها رو نگاه می کردم .هوا سرد بود.نمی دونم مقصر جین بود مقصر یه ان بود یا لنا .شایدم مقصر خودم بودم.ولی خیلی خوشحال بودم که معذرت نخواستم .یادم نیست که چطور خوابم برد .ولی صبح پای پدر عزیز که هی به من میزد تا بیدارم کنه من را از خواب بیدار کرد.
خاب الود گفتم : اپااا چیشده .من که مدرسه ندارم .
پدر گفت :دیگه هیچ وقت مدرسه نداری .
با تعجب گفتم : چی ییی؟
پدر نگام کرد گفت : حالا که خیلی دوست
[ بازدید : 477 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]