قسمت22 رمان من خودم نیستم
نگاهش کردم و گفتم : برو کنار بزار بیام داخل .
شوگا خونسرد تکرار کرد : گفتم نمیشه.
لعنتی زیر لب گفتم و تار موهام که هی میفتاد جلو صورتم فرستادم پشت گوشم.
چند دقیقه بعد
من و جین و شوگا کنار هم وایساده بودیم و بهم نگاه می کردیم.شوگا نگاهی به من و بعد جین کرد و گفت : مشکل شما دوتا چیه ؟
من دستمو به سمت جین بردم و گفتم : اشتباهم عاشقی بود و تمام.
جین چپ چپ نگام کرد و گفت : که من اشتباهتم ؟ هان ؟
میخواست سمتم خیز برداره که شوگا دستشو گزاشت رو سینه جین و گفت : هی هی آروم باش .بیا حرف بزنیم و بردش سمت ماشین جین و سوارشدند . منم پامو به سنگ ها می زدم که حوصلم سر نره . اوف هم دعواشون دردسره هم حرف زدنشون .خب برا چی اینجا وایسادم من .سرمو انداختم پایین و به سمت سر خیابون می رفتم که یهووماشین جین را دیدم که با سرعت از کنارم رد شد و جیغ خفه ای کشیدم .یه دستی رو شونم حس کردم و یه جیغ دیگه کشیدم که شوگا رو دیدم گفت : چته عه ؟
منم طلبکار نگاهش کردم .ادم می ترسونن بعد میگه چته .خب یه هایی یه هویی.
من : ترسوندیم خب .
شوگا باز خونسرد گفت : بیا یه ماشین بگیرم برسونت خونه .
داشت میرفت که دستشو گرفتم و با تعجب گفتم : کدوم خونه ؟
شوگا که انگار ازش پرسیده بودن مریخ کجاست ؟ یه جوری نگام کرد که مجبور شدم که توضیح بدم که : اخه پدرم من رو خونه راه نمیده .
شوگا مطمعن گفت : راه میده .
من: نمیده
شوگا مطمعن تر گفت : من بهش بگم راه میده.
[ بازدید : 471 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]