رمان من خودم نیستم فصل دوم قسمت پنجم
شب بود تو اتاق استراحت میکردیم .شوگاه رو تخت کناری من بود .برگشت به پهلو روبروی من .
شوگا : نانا رو چیکار کردی ؟
شوکه شدم .تمام این مدت ساکت بود و الان یهو چطوری فهمید مجرم منم.خودمو زدم به اون راه و گفتم :یعنی چی ؟ مطمعنی فقط پات اسیب دیده ؟ ممکنه مغزت هم مشکل داشته باشه ها.
شوگا در جواب حرفم سکوت کرد و به سقف نگاه کرد .
نباید میزاشتم بفهمه کار منه .
شوگا
اون منو دست کم گرفته .من دیدمش .نانا رو .روز ازدواج رو
ووجایی که زندگی میکنند رو همه دیدم .چرا کاری نکردم ؟ چون نانا جین رو دوست داشت .ولی قرار نبود این عشق این قدر ترسناک بشه.
نانا.
داشتم میرفتم بخوابم که صدای در باعت شد راهمو کج کنم و به سمت در برم .یعنی کی میتونه باشه ؟ جین که قرار نبود الان بیاد .! درو با مکث باز کردم و با دیدن مامور گرخیدم .
مامور : ایم نانا شی
من : نه (بله )
مامور : شما باید با من بیاید .
با ترس و تعجب گفتم : کجا ؟
مامور : همراهمون بیاد میفهمید .
ما مورا من رو سوار ماشین کردن .و به مقصد نا معلومی می روندن .بعد چند ماه بیرون رو می دیدم چون جین اجازه نمی داد بیام بیرون .یکم هوا برای من مثل تنوع بود . تازه همه چی زیبا بود .حتی سیب گاز زده یه پسر بچه تپل .ماشین ایستاد .پیاده شدم .اینجا خونم بود .یعنی منو پیدا کردن .
در باز شد .مادرم و گون هی و پدرم با شوق اومدن بیرون .
اول تو بغل مادرم رفتم و سوالای اون تمومی داشت .
اومانی : خوبی ؟ کجا بودی ؟ چرا خبری نمی دادی .
وبعد تو بغل گون هی .چقدر خوب بود که برگشتم خونه .
گون هی بعد یه دل سیر بغل کردن لپم رو کشید و گفت :دیگه جایی نری ها .
و پدرم که باورم نمیشه این قدر دلتنگ من بود.پدر با گریه گفت : من رو ببخش دخترم .
بدجنس شده بودم ؟ قصد بخشش رو نداشتم .
چند روزی بود توی خونه خودم بودم . کمپانی سعی داشت مارو راضی کنه شکایت نکنیم تا همه چی مخفی باقی بمونه .
وقتی از گون هی پرسیدم چطوری پیدام کردن گفت :مین یونگی
و دیگه توضیح بیشتری نداد .اه باز شروع شد حالت تهوع بدو به سمت دستشوییی رفتم .طبق اصرارای مادرم امروز رو به سونو گرافی رفتم و گون هی الان رفته بود جواب رو بیاره .
صدای در باعث شد سریع از دستشویی بیام بیرون .مادر درو باز کرد و نگران به گون هی نگاه کرد .گون هی به من نگاه کرد و گفت :تو بارداری .
[ بازدید : 720 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]