قسمت پنجم رویای سیاه دختر کوچولو
سلام اینم قسمت پنجم منو از نظرات خوشملتون بهره مند کنید
برید ادامه مطلب بخونید داستانو راستی این قسمت کم بود برای همین شب ادامشو شاید بزارم
ضربات شلاق درد اور نبود درد من درد دیگه ای بود.چشمامو بستم یک اخ دو ضربه که شد یاد پدرم افتادم سه اشکم در اومد چهار که شد یاد مادرم و پنجمی یاد برادرم ودیگه همه جا تاریک شد.وقتی بهوش اومدم .توی تختم بودم .یه صدای خنده می اومد ، چشامو کامل تر باز کردم دیدم یه دختر با لباس سفید و چند شبح دارن به من نگاه می کنند می خندند .جلوی دهنمو گرفتم جیغ نکشم .سمت راست تختمو نگاه کردم دیدم خدمت کارم بیهوش افتاده بود.دوباره به شبح ها نگاه کردم گفتم چی میخواین.دختره خندید و گفت:هه هاهاهاهاهاها من چیزی نمی خوام شوهرم برادر تو چیزی از ما می خواد می خواد خواهرشو ببینه.یهو یه دختر هم سن خودم با قیافه شبح اومد تو به من نگاه کرد یهو قیافش تودر تو شد صورتش عین انسان شد.خندید و گفت: اینم واسه اینکه نترسه .رو کرد طرف اون یکی دختر بزرگه گفت خاله ناعون عمو جی هی منتظر تونه.
_ برادرم تو همونی هستی که با برادرم ازدواج کردی
_ بله من ناعون با برادر تو ازدواج کردم.
_ ولی اون راضی نبوده نه
_ چرا یه جورایی در ازای یه چیز
_ چی در ازای چی
_ در ازای جان مادرت و پدرت
_ مامان و بابا زندند .اخ جون ( خندیدم بلند)
_ اروم باش شاهزاده ولی اونا شمارو به یاد ندارند هاهاه همین طور برادرتو اونا فراموشی دارند
_ چی
یهو زنه غیب شد. اشباح همراهش هم غیب شدند.ولی اون دختر همسن من موند خندید و یه چیزی رو زمزمه کرد که من نفهمیدم معنیش چیه اون خیلی عجیب بود.خیلی اون گفت (ب ه ز و د ی ب ر ا د ر ت و م ی ب ی ن ی) و غیب شد.
اما من یه روز فهمیدم چی گفت. خدمت کارم به هو ش اومد یه برگه به من داد که همون حرو ف رو نوشته بود اون حروف به زبان کره ای بودند.اون گفت یه کسایی عجیب به اون این برگه رو دادند.منم ازش قول گرفتم به کسی اینو نگه.
_ سوریا برو بیرون
_ چشم با نو
_ چند دقیه تو فکر حروف بودم که یهو سو ریا گفت عالیجناب چانگ هی اجازه ورود می خوان.
زود برگه رو قایم کردم و گفتم بیان داخل.
چانگ هی: خیلی مدته منتظر یه فرصت بودم با شما حرف بزنم .اجازه هست .(با دست به صندلی اشاره کرد)
_ بفرمایید( لبخند زدموادامه دادم) می خواستید با من حرف بزنید
_ بله شاهزاده جسول ساعه . جسول سا به معنی ...................
_ به معنی چی!؟
خندید_به معنی جادو گر جسول سا به معنی جادوگر
_ چی
_ جادوگر . امپرا طور شما را از کسایی گرفتند که خیلی عجیب بود انگار شبح بودند . ولی چون قدرت عجیبی داشتند به اونا جادو گر می گفت.برای همین اسم شما جسول سا عه ست.
اه چه نا مردایی .اشکم اروم اروم می ریخت. چه قدر من بد بختم.
_ زیاد خودتونو در گیرش نکنید .فردا روز مهمیه فردا تولد هفده سالگیتونه خوب نیست امشب را به گریه بگذرونید.
_ عالیجناب چانگ هی چی می خواین.( اخه معلومه فقط واسه این این جا نیومده اینم نامرده)
_ شاهزاده فردا اسم شما تغیر می کنه .این مدت برای امتحان شما بود . تا بفهمند شما هم قدرت جادویی دارید یا نه.
_ امتحان!؟ قدرت !
[ بازدید : 692 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]