شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

❤قــصــر رمـــان نوشته های خودمه❤

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

رمان ماهان کیه قسمت چهار

تلفنو گذاشتم دیدم ماهان هنوز داره می خنده.رفتم نشستم سر میز وسرمو گذاشتم روی میز.صدای خندش قطع شد.رکسی دستشو گذاشت روشونم.منم سرمو بلند کردم.دیدم دوتاشون دارن با دهان باز بهم نگاه می کنن.گفتم:چیزی شده؟

ماهان :داری گریه می کنی ؟!

من:من گریه

دستمو گذاشتم روصورتم دیدم خیس شد.رکسی گفت :عمت چیزی گفت ؟

من :نه نمی دونم چرا گریه می کنم.

ماهان :وای ساعت هشته (ساتشو داشت نگاه می کرد)

من :باز دیر می رسیم

رکسی بلند شد دستمو گرفت بدو رفتیم تو اتاق .سریع لباس پوشیدیم حاضر شدیم او مدیم پاییین .ماهان هم حاضر بود.

سوار ماشین ماهان شدیم رفتیم دانشگاه. سریع تو سالن رد شدیم رفتیم سر کلاس.بدو رفتم تو بچه ها هم پشت سرم.

یهو یکی از بچه ها که داشت از کلاس می رفت بیرون اروم یه چیز گذاشت تو جیبم.نگاه کردم دیدم برگست.رفتیم نشستیم.

برو ادامه

استاد تازه وارد کلاس شد شروع کرد درس دادن.استادمون همون اقای زرافه است.استاد گفت :ماهان بیا این مسعله رو حل کن.

ماهان :من ؟

استاد :اره

ماهان صورتشو مظلوم کرد و گفت :منننننننننننننننننننن؟

استاد : اره دیگه

ماهان :باشه چشم اخه کی به زنش نه میگه

استاد :ماهاننننننننننننن؟

ماهان :جانم

استاد :بیا حلش کن

ماهان رفت پای تخته به مسعله نگاه کرد و گفت :استاد شما دیروز با سفینه جایی رفتید ؟

استاد :نه چطور؟

ماهان :اخه من مطمعنم این مسعله از مریخ اومده نه از کتاب

استاد :ماهاننننننننننن

ماهان :جانم این قدر صدام کنین غش می کنما

استاد :برو بشین

بچه ها همه مرده بودند از خنده یکی میز رو گاز می زد.ماهان نشست.رکسی رو استاد صدا زد رفت مسعله رو حل کنه.

منم برگه رو از جیبم در اوردم ببینم چیه.

روش نوشته بو.د :

سلام من سامانم.اره همونی که تو بیمارستان دیدی.

امشب سا عت یک ونیم نیمه شب توی حیاط خونتون می بینمت.

وا توی حیاط...........


قسمت سوم ماهان کیه

سریع رفتم بیمارستان. دیدمش توی حیاط.

رکسی :پس من چی مگه من با تو نیومدم

عه خیل خوب رکسی هم باهام بود رفتیم دیدم تو حیاط بیمارستان نشسته.مرخصش کردیم .یه چسب زخمم دادیم بهش.با ماشین

اومدیم خونه.مامان وبابا هم اومدند دیگه بدبختا اونا نمی دنستند ماهان توی حیاطه.رفتیم خونه.منو رکسی رفتیم تو اتاق من .

دیگه شب بود موقع خواب.توی خواب همون مرده رو دیدم که توی بیمارستان دیدم.

داشتیم قدم میزدم.که یهو از پشت دهنمو گرفت وانداختم توی ماشین.خواستم فرار کنم .که چاقو شو دراورد سریع کرد تو شکمم.

که با جیغ بیدارشدم.رکسی که کنارم بو دبهم گفت چی شده.


من :هیچی بخواب

ادامه مطلب برو

گرفت خوابید منم از تخت اومدم پایین .رفتم تو پزیرایی دیدم چراغ حموم روشنه.یعنی کی تو حمومه.نصفه شبی.زدم به در حموم.

_ کیه

_ ماهان تویی

ماهان _ نه پس تویی

من _چکار می کنی

ماهی : به خدا کاربدی نمی کنم


من : خفه بابا حموم می کنی ؟

ماهی :نه دوش میگیرم

من :چه فرقی داشت

من :فرقش اینه که ..................

من :خیل خوب نمی خواد بگی من رفتم اب بخورم

ماهی :برو

رفتم اشپزخونه یه لیوان اب برداشتم.وبعدش رفتم تو اتاقم تو رخت خواب.

صبح وقتی بیدارشدم .رکسی هم بیدار کردم .سریع صورتمون رو شستیم رفتیم اشپز خونه دیدم ماهان دارهصبحونه می خوره.

من :سلام

ماهی :سلام

رکسی :سلام

ماهی :سرت تو کلام

من : عه زشته

رکسی : نه اشکال نداره

ماهی : زشت عمته

تلفن خونه زنگ خورد.

من : یعنی کیه

ماهی :عمته

من :بی مزه .

رفتم تلفنو برداشتم .دیدم ماهی داره نگام می کنه .گوشی رو برداشتم .

من : الو

_ الو عمه جان خوبی

_ عه عمه شمایی ( از دست تو ماهان ) خوبم مرسی شما خوبین ؟ چه خبر

_ منم خوبم مرسی .امروز با سیاوش و شوهرم میایم خونتون برای امر خیر

من :امر خیر ؟

ماهی : خواستگاریه ؟

رکسی : وا

من :یه دقه ساکت شین

عمه : با من بودین

من : نه عمه بیاین خوش اومدین

عمه : پس فعلا......................

رمان ماهان کیه قسمت دوم

رفتیم سر کلاس.استاد دیدمون .گفت :به به چقدر زود میان کلاس

من :ببخشید حواسمون به ساعت نبود

رکسانا :استاد امتحان میگیرین؟

منزدم تو کمر ش اخه الان وقت این حرفا است.

رکسی :اخ

ماهان :چی شد؟

رکسی :شکست

ماهان :اخی دلت شکست

رکسی :کمرمو میگم

استاد : همتون بیرون


ماهان دست استاد رو گرفت وگفت :نه استاد منو از خودتون نرونین. شما به این زرافه ای .عه نه ببخشید


وهمون موقع کلاس منفجر شد.من و غزل هم همین طور.اخه فامیل استادمون زرافه است.ماهان همین طور ادامه داد:دستم به


دامنتون منو نندازید بیرون.

استاد :من گفتم همه بیرون.


ماهان یهو گفت :یعنی کلاس تعطیله بچه ها استاد گفت همه بیرون. هوراااااااااااااااااااااا

استاد :ماهان فقط شما سه تا بیرون

همه کلاس داشتن می خندیدن.که ماهان یهو گریه کرد .یه لحضه گفتم چی شده ؟ چش شده که نشست رو زانوهاش روی زمین.

دست کرد تو جیبش یه جعبه درا وردم درشو باز کرد و گفت :استاد با من ازدواج می کنی ؟

من :بیشعور فکر کر کردم چیزی شده ؟

رکسانا که داشت همین جور می خندید.استاد برگشت گفت : ماهان میری بیرون یا پرتت کنم.

ماهی :میمیرم

استاد : چی ؟

ماهی :بی تو

رکسی :هان

ماهی :بی تو میمیرم

استاد :ماهان گمشو

ماهان یهو دست گذاشت روقلبش و گفت :اخ

استاد : چی شد ؟

منو رکسی که می دونستیم اینم کلکه چیزی نگفتیم .

ماهان : قلبم

استاد نگران شد :گفت درد می کنه؟

ماهی :خیلی

استاد :بیا بریم بخش بهداشت یه امپول چیزی بزن حالت خوب بشه

ماهان : چی نه نمی خوام من حالم خوبه بچه ها بیا بریم بیرون


داشتیم می رفتیم بیرون که استاد گفت : ماهان ؟

ماهی : جونم

استاد :ای ..... می کشمت

ماهی :ای جانم

من :یک

رکسی :دو

ماهی سه

وکفش استاد به سمت ما پرتاب شد.

رفتیم ازد انشگاه بیرون .رکسی رفت سوار ماشینش بشه خداحافظی کرد ورفت.منو ماهی هم رفتیم اون ور خیابون که سوار

ماشین شیم.یهو صدای بوق اومد .وبعد صدای جیغ من وفریاد ماهان ماشین خورد به ماهان منم نشستم روی زمین


صدای ترمز ماشین ویه عالمه خون روی زمین ...................برو ادامه مطلب

مردم دورمون جمع شدن.من همین جور زلزده بودم به ماهان به داداشم.به کسی که خیلی دوسش دارم.به داداش بامزم.

نمی دونم کی زنگ زد انبولانس.منم با مبولانس رفتم بیمارستان.سریع بردنش اتاق عمل.یه برگه اوردن که اجازه ای عمل رو بدم.

امضاش کردم .زنگ زدم مامانم .مامانم سریع اومد.رکسانا هم خبر کردم.پدر هم اومده بود البته پدر واقعیم نبود.ماهان پسر مامان و بابا بود.

اما من بچه پرورشگاهی بودم .فقط رکسنا از بین دوستام قضیه رو می دونست.

انتظار خیلی بد بود .تا اینکه دکتر رو دیدم .حمله کردیم سمتش که ببینیم حالش خوبه یانه؟دکتر گفت فعلا بی هوشه.معلوم نیست.

من :می تونم ببینمش؟

دکتر :فقط یک نفر

همه قبول کردن من برم.رفتم تو یه نفر تو بود لباساش مشکی مشکی بود نقاب زده بود چشاش عسلیش فقط معلوم بود .

گفتم :تو کی هستی ؟

گفت:سامانم اسمم یادت نره

بعد هم یهو از پنجره اتاق پرید بیرون .رفتم کنار پنجره ببینم چه جوری رفت .که دیدم طناب داشته .سریع هم غیبش زد.

نشستم کنار تخت داداشم روی صندلی.نگاش کردم.


من :ماهان .داداشی .بیدار شو می خوای بهت ابنبات بدم .تروخدا مارو ترک نکن داداش .من بدون تو چکار کنم ؟

دستمو گرفتم جلوی صورتم گریه کردم .

_ ابنباتت کو؟

صدای چی بود نگاه کردم دیدم بهوش اومده.این قدر خوش حال شدم سریع بوسش کردم رفتم دکترو خبر کردم.

دکتر معاینش کرد بعد فرستادش بخش .مامانم پیشش موند منم رفتم خونه با ماشین رکسی.

توراه که بودیم.یه مزذا مشکی تعقیبمون می کرد.این رکسانا هم لابی می گرفت (چی اسمشه نمی دونم) اونم تا خود خو نه تعقیبمونکرد.

رکسانا هم اومد خونمون که تنها نباشم.رفتم اشپز خونه خوراکی هامو اوردم .یه فیلم ترسنا گذاشتیم با هم دیدیم.

من یه لباس راحتی پوشیده بودم.ولی رکسی با لباس خواب بود دوتامون لباسمو صورتی بود.وسطای فیلم بود

که تلفن خونه زنگ زد گوشی رو برداشتم گفتم :الو

_داره خون میاد

من :چی شما

_ منم ماهان

رکسی : کیه

من :ماهانه .ماهان تو چه جوری زنگ میزنی؟

ماهان :سرمو کندم داره خون میاد

من : کجایی؟

ماهی :تو حیاط بیمارستان

من :وایسا اومدم.......................................

ادامه رمان ماهان کیه رو بزارم

بچه ها رمان چطوره ادامشو بزارم یا نه

رمان ماهان کیه؟ قسمت اول

داشتم همین طور فکر می کردم که یهو خوردم به یه نفر سرمو اوردم بالا دیدم دوست رکسانا است .بهم بر گشت گفت :کجا سیر می کنی ؟

من : وای نگو حوصله ندارم

رکسانا:بگو من ترکت می کنم

من :ترکم می کنی ؟

رکسانا:اوع ببخشید درکت می کنم

من :ههههه

رکسانا :هرهر

همون موقع انگار یه نفر کیفمو کشید .برگشتم ببینم کیه دیدم ماهانه.اهان.ماهان کیه ؟ماهان داداشمه .داداش ناتنی

من:ول کن چکار کیفم داری

ماهی (همون ماهان: اخه یه ابنبات تو کیفته

ههه اخی داداشیم ابنبات می خواد .داداشم عین دخترا ابنبات دوست داشت .خیلی پسر شیطونبه .دلم سوخت .کیفمو دادم بهش.


ماهی: بده اخ جون

ابنباترو برداشت ...

برو ادامه مطلب


کیفم داد دستم رفت .دیدم این رکسی زل زده به من .نگاش کردم و گفتم :چته ؟

رکسی: این اون شش تا ابنباتی رو که خریده بود تموم کرد؟

من :خوب اره

رکسی :این دیگه کیه؟

من :ماهانه دیگه

رکسی:میدونم منظورم یه چی دیگه بود.

من :تو گفتی این دیگه کیه نگفتی این چیه دیگه

رکسی:وای خوب مگه چی شده

من:مگه منظور تو کی بود

رکسی:ماهان

من :پس چرا گفتی منظورم این نبود

ماهان :منظورتون اینه که استاد رفت سر کلاس؟

من :توکی اومدی؟

ماهی:الان

من:مگه استاد کلاس نیست؟

ماهی:چرا

رکسی:پس چرا اینجا نشستیم ؟

ماهی کجابشینیم پس؟

من دست ماهی رو گرفتم و گفتم :بیا بریم دیوونم کردی رکسی بیا

ماهی: بودی .

من :چی ؟

ماهی :دیوونه

.........

.



کدوم یک از رمانا ادانه داشته باشه

سلام میگم رما نا قسمتاش کمه سریع بخونید نظرتون رو بگید و بگید ادامه داشته باشن یا نه

طرفدارای رمانم کجان



first
5678910
11
121314
last